عجین کردن (دَ) خمیر کردن. آمیختن: دجله خوناب است زین پس گر نهد سر در نشیب خاک نخلستان بطحا را کند از خون عجین. سعدی ادامه... خمیر کردن. آمیختن: دجله خوناب است زین پس گر نهد سر در نشیب خاک نخلستان بطحا را کند از خون عجین. سعدی لغت نامه دهخدا